فهرست برنامه های بزرگداشت مولوی

 

 

 

 

 

انجمن مثنوی پژوهان ایران با همکاری اتاق بازرگانی برگزار می کند:

بزرگداشت خداوندگار معنا مولانا جلال الدین محمد مولوی

بامداد آدینه 8 مهر ماه 1390

 پیشگفتار

میترا عربیان : درورد فراوان بر روح تابناک و خورشید وش مولوی که ارادتمندان حضرتش ، اینک به پاسداشت او در این مکان گرد هم آمده اند . و درود بر عشق ورزان به ادب و عرفان این سرزمین پاک . انجمن مثنوی پژوهان ایران با این هدف مقدس تشکیل شده که نیاز انسان معاصر را به کتاب کم نظیر و جاودان مثنوی حضرت خداوندگار و سرمایه ای چون گنج روان که بعنوان بزرگترین دستاورد روانی اجتماعی بشر است ؛ بشناساند  و با مخاطبان خود هم زبان شود. 


 افزون بر مثنوی و آثار جاودانه فارسی ، سرمایه های سترگی وجود دارد ؛ از جمله حضور تعلق خاطر استادان گرانقدر ی که آموزه تجارب ارزشمندشان ، روشنگر راه مان است. یاران مشتاق و کریمی که حضورشان ، گرمابخش و امید آفرین است. و هنرمندان گرانمایه ای که مثنوی را در جان هم نشینان  ، بسان عصاره ای از آب حیات می نشانند. و اندیشمندان بیدار دلی که مشارکت های فکری شان ، تعالی سرزمین مقدس ایران را به ارمغان می آورد.
انجمن مثنوی پژوهان ایران نیز بر خود فرض می داند که هر روز ، گامی پیش تر نهد و در برگ زرین تاریخ خویش ، نام ارجمند آن عشق ورزان را درج نماید و تعالی ایران زمین را با همکاری یاران خود ، وجه همت خود سازد.
امروز هشتم مهرماه 1390 خورشیدی ، من میترا عربیان برنامه های انجمن را در روز بزرگداشت مولوی به آگاهی می رسانم :

 

 قرآن و سرود جمهوری اسلامی 8:45  

سخنرانی دبیر انجمن جناب آقای عربیان9:00

سخنرانی ریاست محترم اتاق بازرگانی  جناب آقای مهندس کساییان 9:35

پخش فیلم" هیجده بیت " تهیه شده توسط بنیاد خیریه نور احسان9:40

سخنرانی دکتر عباس شفتی با عنوان چرا مثنوی معنوی است؟10:15

قرائت پیام استاد حسن لاهوتی توسط جناب آقای محمد عربیان11:05

تجلیل از کوششهای علمی مستمر دکتر سید مهدی نوریان در زمینه ادب فارسی به ویژه مثنوی11:15

تجلیل از خانواده زنده یاد پوربلورچیان به پاس قدردانی از ایشان در اهدای قطعه زمینی به انجمن11:30

اجرای برنامه موسیقی به سرپرستی جناب آقای مجید جهاندار11:40

رسم سپاس و گل افشانی12:00 

 

  

گفتگوی مریم ثابت قدم گزارشگر انیمیشن دیتا با علی عربیان دبیر انجمن مثنوی پژوهان ایران به مناسبت روز مولوی

 

 

مریم ثابت قدم : جناب استاد ، حضرتعالی از جمله افرادی هستید که در این عرصه فعالیت های مستمری داشته اید ؛ و در واقع خودتان از جمله مثنوی پژوهان برجسته کشور بشمار می آیید. عرصه این پژوهش ها را در کشور چگونه ارزیابی می کنید؟

استاد عربیان : من به پنهای گسترده دریا هرگز احاطه ندارم. نه می دانم که گستره کار فعالان در کشور تا چه اندازه ای است و نه از اماکنی که کار مثنوی پژوهی می کنند ؛ باخبرم. ولی بسیار امیدوارم که مثنوی را برحسب نیاز انسان معاصر و منطبق بر پایه های علمی ، برای زندگی آموزه بودن معناهای عارفانه و عاشقانه ای که در مثنوی هست ؛ به پژوهشگران ارائه دهند.

کارهای بزرگی به صورت تألیف کتب که حاصل فعالیت مولوی پژوهان بوده است ؛ در چندین دهه اخیر انجام شده است. و در سطح جهان نیز ، مولوی پژوهان کارهای خوبی را به ثمر رسانده اند . زیرا مولوی یک شخصیت جهانی است و شعر مثنوی هم از مرز تاریخ و جغرافیای وطن خود گذشته است .
مولوی ، توانسته جریانی با طراوت بسیار ، پای درختان بهشت آسای معنا خلق کند و ثمره آن را به تمام جهانیان بچشاند. و این کار بزرگی است و لذا حق بزرگی بر مردمان جهان و به ویژه فارسی زبانان و ما ایرانیان داراست.

 

ثابت قدم : بدون شک مثنوی ، دریایی از حکم و عرفان را در دل خود نهان دارد. من می خواهم از  محضر حضرتعالی این پرسش را مطرح کنم که  چگونه می توان توصیفی کوتاه از این کتاب فاخر و ارزشمند ایرانی بیان داشت؟

استاد عربیان : توصیف مثنوی را خود مولانا در آغاز مثنوی بیان کرده است : هذا الکتاب المثنوی و هو الاصول اصول اصول فی دین فی کشف الاسرار حق و  الیقین "
و او این کتاب را مانند یک شرع نورانی و کتابی آسمانی دیده است و نامش را اصول اصول اصول دین نگاشته که این بر می گردد به بصیرتی که پیامبران
 
به مردمان ارمغان کرده اند و درون هر انسانی ، دین یا بینش به خدا مانند خورشیدی تابش می کند و نورانیت جهانی را باعث می شود. این نورانیت ، این بصیرت و این درک ، ریشه ها و پایه های روانشناسانه ای دارد که مولانا در جستجوی آن بوده است.
لذا در مثنوی ، اصول روانشناختی تا حدود زیادی بیش از هر بحث دیگری ،درک می شود و ما باید برای درک این کتاب ارزشمند ، نه تنها یک روانشناس ، بلکه یک ادیب باشیم ، از ذوق شاعرانه برخوردار باشیم ؛ کمی آشنا به فلسفه ، نجوم ، موسیقی و علوم قرانی آشنا باشیم.

 

ثابت قدم :  برای حضرتعالی و مفاخر پایتخت فرهنگ و هنر ایران ، اصفهان آرزوی موفقیت دارم. در سخن آخر ، چه توصیه ای به جوانان دارید؟

استاد عربیان : من نیز بسیار سپاسگزارم و به هر ایرانی توصیه می کنم که آثار بزرگان ادب پارسی به ویژه مثنوی را خوب بخوانند و از آثار سایر بزرگان نظیر رودکی ، فردوسی ، سعدی و حافظ غافل نمانند.

 

 

 

                پیام استاد حسن لاهوتی به انجمن مثنوی پژوهان ایران 

                    از فراسوی مرزها به مناسبت روز جهانی مولوی

 

ای خدا جان را تو بنمای آن مقام 

کاندرو بی حرف می روید کلام  

دوستان و همکاران ارجمند ،خانم ها و آقایان محترم

درود برشما!  

بسیار خوشوقتم که در این دم فرصت یافتم خود را از فرسنگ ها فرسنگ، به این مجلس روحانیان برسانم و از برکت دَمِ گرمِ مثنوی سُرایِ آسمانی سخن که  بی گمان، جان های ما را   رهای از دوری منزل -- عاشقانه با یکدیگر پیوند می دهد، دقیقه ای با شما سخن کنم. 

 به گردانندگان ثابت قدم انجمن مثنوی پژوهان ایران در اصفهان تبریک می گویم که امروز، هشتم مهرماه 1390 را بهانه تجلیل از اندیشه نورافشان مولانا جلال الدین محمد بلخی قرار داده اند و همت شما شرکت کنندگان معرفت جوی را  می ستایم که گرمی این محفل نورانی از اثر حضور مهرباران شماست.  

زادگاه پر آوازه شما، نصفِ جهانِ مایه افتخارِ ایران، کهن سرزمینِ دانش و ادب و هنر است و منِ خراسانی بر خود می بالم که شما فرهنگ پروران را در اصفهان، راستین نگاهبانانِ جاودان یادگارِ عرفانِ خراسان می یابم.  

در مجلس امروزِ شما، دانشمندانی گرانقدر و مثنوی شناسانی ارجمند نشسته اند که من بختِ تیره خود را از دوری ایشان، به سرزنش گرفته ام و خوشا شمایان که ایزد منان سعادتِ کسبِ فیض از محضرِ مبارکشان را ارزانی تان داشته است.    

 گرچه برخی غزل های دیوان شمس به درستی، نشان می دهد که خداوندگارِ مثنوی، پیش از سرودن قرآنِ پهلوی، استفاده از قالب شعر را نیز، برای آموزش مطالب عرفانی می پسندیده است، نمی توان انکار کرد که اگر چلبی نمی بود، شاید مثنوی به صورت امروزیَش هرگز پدید نمی آمد. بی جهت نیست که مثنوی سرای بینای ایران نورِ دین و پرتوِ یزدان را از سیمای او درخشان می بیند و او را  "حیاتِ دل" می خواند. مولانا —–  البته از روی کمال فروتنی که امتیاز همه یاران خدا ست -- آوازه مثنوی را از برکت نام چلبی، در جهان، بلند می شنود و از همین است که گنجینه گرانِ معارف و تعالیمِ الهی خود، یعنی "قرآنِ پارسی" را بی هیچ پروایی، "حُسامی نامه" می نامد: 

گشت از جذبِ چو تو علامه ای 

در جهان، گَردان "حُسامی نامه ای" 

 

سخن را امروز، بدان سبب بدین کجا کشیدم که افزون برگرامی داشتِ یادِ آغازگرِ اُرمَوی نسبِ مثنوی، حُسام الدین چلبی، با هم، به تماشای آسمان ستاره بارانی رویم که هرشب تا سپیده دمَد، جلال الدین بیت های مثنوی پردازد و حسام الدین بر دفتر نگارد؛ تشنگانِ حقایقِ غیبی، در این خاموشی شب و در این جلوه گاهِ سعادت، مولانا جلال الدین را در میانه گرفته اند؛ سو سوی نور فانوس در برابر درخشش سیمای تابناک و دیدگانِ چون روشنانِ مولانا، رنگ می بازد؛ گوش ها بر لبانِ یگانه نی نوازِ مثنوی پرداز روزگار دوخته می ماند؛ صدای آرام و پر متانت این پیرِ مکتبِ یقین تا هر زمان که مرغانِ الفاظِ مثنوی از آشیانه سینه او بیرون پَرند و به پرواز آیند، خامُشی ها را در هم شکند و فضای اتاق را، یکسره، عطر آگین کند. دمی دیگر، مولانا زبان از گفتن درکشد و سر بر زانوی مراقبت نهد، حُسام الدین قلم از کاغذ بر گیرد، اما دهان گشاید و بیت های نوسروده ی خداوندگار را بر خوانَد -- با نوایی موزون و پر متانت، به لحنی ملایم، و آوایی دلکش و شاید، به لهجه شیرین ارومیّه نشینانِ پاک نهاد ایران که خود از آن تبار بود. او مثنوی می خوانَد و جلال الدین، مانند تشنه ای که بانگِ جان نوازِ آب را بشنود، صدای خدای را می شنود روان در نای اخی ترک --  و در همان حالِ پر وجد و سرور،که جان او را در سیطره خودگرفته است، زمزمه وار با او می گوید:  

                          پیش من، آوازت آواز خداست 

عاشق از معشوق حاشا که جداست  

انصاف را ! چگونه می توان وصفِ مقامِ بلندِ مثنویِ معنوی را روشن تر از این در آیینه ی کلام، باز نُمود، آن هم به سِحرِ بیانِ جلال الدین محمد که یگانه مثنوی سرای همه دوران است؟ و آری، چگونه می توان واضح تر از این که از زبان او شنیدیم، بر خواندن و بکار بستنِ تعالیمِ مثنویِ معنوی انگشتِ تاکید نهاد؟

هان ای یاران!  بیایید آواز خدا را از مثنوی بشنویم که گوید: "زنده کردن کارِ آوازِ خداست" -- : 

                                ما بمردیم و به کلی کاستیم 

               بانگِ حق آمد، همه برخاستیم ... 

                 ای فنا پوسیدگان زیرِ پوست  

                بازگردید از عدم، زآوازِ دوست 

                مطلق آن آواز، خود، از شَه بوَد 

                گرچه از حُلقومِ عبدالله بوَد."  

 

روز و روزگار بر همه عاشقان مثنوی خوش باد و پرچم انجمن مثنوی پژوهان اصفهان در اهتزاز !  

حسن لاهوتی 

 چهارشنبه سی ام شهریور ماه 1390 

بیست و یکم سپتامبر 2011، هزلت، میشیگان  

 

گزیده ای از سخنرانی دبیر انجمن مثنوی پژوهان ایران در روز مولوی 

 

در آغاز نام خدایی نکوست که آغاز و انجام هر چیز از اوست . دل مردم از مهر آباد کرد ، جهان را ز نیروی آن شاد کرد.
سپاس و قدرشناسی خودم را خدمت شما سروران ارجمند نثار می کنم
 به ویژه حضاران ، استادان ، دانشمندان ، فرهیختگان ، ادیبان ، شاعران ، نویسندگان و تک تک شما یاران که از راه دور و نزدیک ما را سرافراز کرده اید ؛ و 
به نام حضرت مولانا که امروز روز بزرگداشت این بزرگ مرد است ؛ در این مکان قدم رنجه فرموده اید.
فرخنده روز جهانی مولانا ، جلال الدین محمد مولوی ، خورشید ادب و عرفان ایران ، آفریننده معناهای ژرف و شور و عشق ، خالق دیوان مثنوی
 
را به دوستان ادب پارسی و آن بلند همتان و آرمان گرایان بلند پایه گرامی می دارم.
درود می فرستم به روح پرفتوح مولوی که برای عشق به حق از مرز کفر و ایمان گذشت . شعله ای عشق در بیشه اندیشه ها برافروخت که تابش آن ، خورشید را مبهوت کرد.
آن بزرگ مردی که جهان را از سخنان بکر و تازه خود ، از محدودیت ها رهانید و اگر کسی امروز معنایی بکر داشته باشد ؛ جهان تنگ نظر امروز ، او را به زندان پرتعصب و محدود خود حبس می کند. مولانا ، معنا آفرین عشق ، که نیکی را فرای نژادها برشمرد و حقیقت را فراتر از درک و دریافت اشخاص و حتی ادیان دانست . و او که حق و حقیقت را عیان تر از ماه آسمان دید و عشق را تکیه گاه باورهای خود ساخت. و موسی پیامبر را به کلام خود متوجه عشق و سوختگی عاشقانه ساخت و گفت :
تو برای وصل کردن آمدی
    نی برای فصل کردن آمدی

و در تبیین حال مردم ، داستان ها و حکایت ها سرود و همه مردم را در داستان های پر راز و رمز خویش شریک کرد تا نقد حال خویش را دریابند و قصه ها را برای درمان و بازسازی روان و فرهنگ و اندیشه سرود تا مرهم جان ها شود. آن بزرگ مرد ، حق و حقیقت را عیان تر از ماه آسمان دید ؛ منحصر به فرد و قابل رؤیت و اما دست نایافتنی.
حضرت مولانا در حق همه مردم جهان و به ویژه بر فارسی زبانان حق بزرگی دارد و به گرد هم آمدن ما
  پاسخگوی آن حق بزرگ نیست.


ملت های بزرگ و فهیم جهان ، اکنون بر سر خوان کلام مولانا می نشینند و به تنظیم تعامل خود با حقیقت و با خدای هستی از طریق شناخت خود بیش از پیش سهیم می شوند. اشتراک با معنای زندگی می یابند و مثنوی ، پرفروش ترین کتاب سال جهان می شود .
دوستان ، می دانید که انجمن مثنوی پژوهان ایران ، با عنایت به آنچه که گفتیم و آنچه که نتوانستیم بگوییم و در دل خود شما ، صد گفته از این هست ؛ به فعالیت خود ادامه می دهد. در کنار آن ، عنایت استادان بزرگی همچون جناب دکتر سید مهدی نورئیان است که امروز باعث سرافرازی ما در شهر اصفهان هستند
  ؛ تجارب و آموزه های این اساتید بزرگ است که چراغ مولوی را بر ما روشن ساخته اند . و از لحاظ دقت علمی و استمرار کار ، انجمن مثنوی پژوهان کوشیده است که منظم ، خوب ، دقیق وعالی کار کند.
از استادان و پژوهشگران بزرگ یاد می کنم که ما را نه تنها بر خوان سخن مولانا ، که بر سفره سخن و تصحیح معنایی نشاندند تا بتوانیم مثنوی را از هفتصد سال گذشته تا کنون به سادگی دریابیم و ما خود را مستقیم و غیر مستقیم از شاگردان آن اساتید می دانیم .
در اینجا مایلم از جناب دکتر سید مهدی نورئیان ، سیدمحمد باقر کتابی ، دکتر تدین ، دکتر عباس شفتی ، و سایر کسانی که در راه مولوی و مثنوی و راه اعتلای فرهنگ ایرانی می کوشند ؛ قدردانی کنم .
همچنین از مرحومه خانم سرلک یاد می کنم و از پیرفرزانه استاد محمد مهریار که سرآمد یاران انجمن مثنوی پژوهان ایران بودند و نام نیکشان همواره در یادها ماندگار خواهد بود و همچنین مرحوم حسن پور بلورچیان که باهمت عالی خود ، زمینی را برای تأسیس بنای انجمن مولوی و مثنوی پژوهی ، به انجمن صلح کردند و اکنون خانواده محترم ایشان در این جمع ما را سرافراز نموده اند.

        متن سخنرانی مهندس کساییان ریاست اتاق بازرگانی اصفهان در روز مولوی 

 با سلام و خیر مقدم به شما عزیزان و سروران حاضر در جلسه. بنده از طرف خود و به نمایندگی از جانب اعضای محترم اتاق بازرگانی و صنایع و معادن اصفهان ، که در حقیقت پارلمان بخش خصوصی است ؛ امروز هشتم مهرماه 1390 روز بزرگداشت حضرت مولانا را به حضور شما تبریک و تهنیت عرض می کنم.
خداوند منان را سپاس می گزاریم که در این روز ، شاهد حضور گرم چهره هایی در عرصه های مختلف اجتماعی هستیم که به واسطه انگیزه ای مشترک به گرد هم نشسته اند تا یاد بزرگ مردی را گرامی بداریم که خداوند ، چونان باران رحمت خویش برای رویش و پرورش اندیشه های انسانی ، از آسمان اندیشه لامکان فرو فرستاد تا در پرتو روشن گفتار و اندیشه زلال و ماندگار او ، به صفای باطن و ارتقای اندیشه برسیم.


طی دو قرن اخیر ، اگرچه انسان در عرصه کشفیات ، اختراعات و فناوری ، جهش های بی سابقه ای برداشته است ؛ نیاز بشر هم به معنویات و درک مطالب مرتبط به خودشناسی و خدا شناسی دوچندان شده است. در این مدت ، هر چند پیشرفت علم و صنعت غرب چشمگیر بوده است ؛ اما شاهد آن بوده و هستیم که اندیشه های جهان شمول مولانا نیز عقل را در نوردیده است . چرا که مثنوی ، یکی از پرتیراژترین کتاب های چاپ شده به زبان های گوناگون امروز دنیا است . می توانیم اندیشه های جهان شمول مولانا را ریشه در تعلق خاطر او به فرهنگ های مختلف بدانیم ؛ زادگاه اش بلخ ، زبانش پارسی ، مطونش قونیه بوده است. داشتن پدری چون بهاء ولد که رکن وجود جسمی و معنوی مولانا است ؛ حضور برجسته شمس تبریزی که حضار محترم به طور محسوس در جریان آن می باشند ؛ و همچنین سیر آفاقی که به مقتضیات زمانه اش از بلخ و نیشابور تا قونیه و دمشق به زیارت و درک محضر مریدی مشایخ و پیران برجسته آن زمان میسر شده، همه از مجموعه عواملی است که مولانا را برای تمام زمان ها و نسل ها پایدار و تمام ناشدنی می نمایاند.
با اجازه حضار محترم ؛ عرائضم را با این جمله به پایان می رسانم :
" که اگر هنر
  ، تبلور گوهر وجود است و اگر عشق ، نفقه ی الهی جان بخش و روح بخش حیات آفرینش است ؛ مولانا استاد هنر عشق ورزیدن است ."
در پایان با تشکر مجدد از تمام حضار و سپاس خداوند منان ، میگویم که ما به خالق مثنوی شریف می بالیم و بدین جهت جشن ها و بزرگداشت ها به پای او می داریم.

 

 

 

متن سخنرانی دکتر عباس شفتی در همایش بزرگداشت مولوی  

ای با من و پنهان چو دل     از دل سلامت می کنم
تو کعبه ای هر جا روم
   
قصد مقامت می کنم
هر جا که هستی حاضری از دور بر ما ناظری
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم
گر غایبی باز آشنا بر دست تو پر می زنم
گه چون کبوتر پرزنان آهنگ بامت می کنم
گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می زنم
ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می کنم

عرضی نیست جز اینکه باید اظهار خوشبختی خویش را در چنین روزی برای درک محضر همه شما عزیزان اظهار بدارم و به این جایگاه افتخار می کنم.
عنوان بحث من " چرا مثنوی ، معنوی است " می باشد.


می دانید که در برخی از نسخ به چاپ رسیده از مثنوی ، به همراه مثنوی ، واژه معنوی آمده است . در متون اصلی مثنوی ، این ترکیب کمتر به کار رفته است و ظاهراً در چاپ مثنوی نیکلسون ، این عنوان برای مثنوی انتخاب شده است. گاهی از مثنوی مولانا و گاهی از مثنوی معنوی سخن رفته است. اما به هر حال ، معنویت چیزی است که همراه با لفظ مثنوی ارائه شده است.
در متن خود مثنوی ، چنین پسوندی را مشاهده نمی کنیم الا هر از گاهی که ایندو واژه را در نزدیکی یکدیگر می یابیم :


گر شدی عطشان بحر مولوی
فرجه ای کن در جزیره مثنوی



بنابراین می بینیم که گاهی خود مولانا ، واژه معنوی را در کنار مثنوی بکار میبرد. اما نه لزوماً به صورت پیشوند و پسوند .
به عبارت دیگر می خواستم عرض کنم که ترکیب مثنوی به همراه معنوی ، از قلم خود مولانا صادر نشده است ؛ اما با اندکی اغماض می توان دید که ایندو واژه با اندکی فاصله در کنار یکدیگر قرار گرفته است.
اما آنچه که باعث شد من این عنوان را انتخاب کنم ؛ البته پنهان نمی کنم که می خواستم بهانه ای باشد برای تفکر به معنویت و ارزیابی آن.مستحضر هستید که امروز ، دنیای رسانه است و خوراک رسانه ، واژه است . و فروپاشی واژگان بر عرصه جهان بیداد می کند . اگر فرصت تأمل می بود ، ما فرصت می کردیم که هر واژه را بشکافیم و کالبد شکافی از هر واژه را به دست آوریم ؛ آنگاه شاید برداشت ما از اراده واژگان بهتر بود. اما متاسفانه در زمان کمبود فرصت ها ، این تأمل از انسان گرفته شده است . واژگان می آیند و می روند و کمتر فرصت تأمل در آن به دست می آید.
معذلک ، این بی دقتی در واژگان باعث می شود که هر کسی به فراخور حال خود و براساس آنچه می خواهد ؛ واژگان را به خفت بگیرد . از عدالت صحبت می رود
  ؛ در حالی که سراسر جهان در خون غوطه می خورد. اینجاست که ضرورت می یابد که بکاویم واژگان چیست و چه قدر ما با فریب واژگان گرفتار شده ایم؟
تصحیح می فرمایید که با همین زمینه ، امروز درجهان ، معنویت فریاد زده می شود اما چه کسی به معنای معنویت می اندیشد؟ گویا همگان از بدو تولد می دانند که معنویت چیست . اما معنویت در کدام جهت ؟ با کدام معنا ؟ اگر نتوان به چنین واژه هایی ، معنی دقیق آورد ؛ آنگاه آن می شود که می شود و این می شود که می بینید. بنابراین شاید بدون پرده پوشی باید عرض کنم که من مثنوی معنوی را انتخاب کردم تا فرصت تأمل به معنویت حاصل شود.

اما چرا مثنوی ، معنوی است ؟  چون مملو از داستان های اولیاء خدا است؟ آیا مثنوی به این دلیل معنوی شده که روایاتش ، تمسک به قرآن مجید است؟ یا واژه معنوی ، تعارفی بر واژه مثنوی است؟
بیاندیشیم که معنویت چیست؟ آیا معنویت به قیافه و بلندی و کوتاهی محاسن است؟
آدرس مؤمنین ، آدرس اهل تحقیق ، آدرس اهل تقوی کسانی است که معتقدند که در ورای جهان ، حقیقتی وجود دارد که غیب نامیده می شود که در زبان عرفان به
" حقیقت " و در زبان مذهب به  " خدا" اطلاق می گردد. و همه اینها " پنهان " ؛ " حقیقت " و " خدا " در یک معنا قرار می گیرند. پس مؤمنان کسانی هستند که باور دارند ؛ ایمان دارند که در پس هستی ، حقیقتی وجود دارد. دیگر فریب نخورید که مؤمنین کسانی هستند که با فلان شکل و هیبت ظاهر می شوند. دیگر اشتباه نگیرید آنها که بر مناسک عمل می کنند ؛ متشرعین هستند و نه لزوماً مؤمنین . دیگر دریابید که ایمان ، از طریق حس حاصل نمی شود .


مولوی از سه مرحله عبور کرد . او نخست به پنهان توجه کرده و در این توجه به پنهان ، از شهود و مکاشفه و ابزار غیر حسی بهره گرفته است و سوم اینکه آنچه را که یافته ؛ بدان ایمان آورده است.
در ایمان مولوی هیچ تردیدی وجود ندارد. ایمان مولوی از جمله ایمان های والا است .متوجه هستید که ایمان دارای مراتبی است ؛ گاهی اعتقاد به پنهان داریم ؛ اما لزوماً آنچه را که پنهان است ؛ در نمی یابیم و بدان تردید داریم . و بشر ساده نگر برای آنکه باور را در خود خلق کند ؛ گاها ً چیزهایی را خلق کرده تا با آنچه نماد حسی دارد ؛ به فرا حس برسد. او که نمی تواند حقیقت را در دل خود تثبیت کند ؛ ناچار است که به تمثیل بیرونی متوسل شود
  و با چشم و گوش خود آنگاه احساس معنویت کند.
این ضعف بشری است . این دریافت از معنا ، در درجات مختلف متفاوت است . او ( مولا علی ) که گفت به خدای کعبه که رستگار شدم ؛ خود می دانست که چه می گوید. او دریافته بود که چه می گوید و آنان که به زر و زور می خواهند خود را به معنویتی برسانند ؛ پیداست که شاگردان خوبی بر ای این مکتب نیستند.


مولوی معتقد است که این دریافت ، نیازمند لطف الهی است . هر که را نشاید به این دریا برسد. اما همه کسانی که واسط این حقیقت هم شده اند از جمله دعاهایشان این بوده که از پروردگار طلب افزایش ایمان قلبی خود را می کردند. یعنی" چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم".
یعنی همه در فشار هستند و گاهی این لغزش ما را به پرتگاه می کشاند و گاهی سخت ایستاده ایم و می لرزیم. بنابراین ، این رسیدن مستلزم لطف خداوندی است.
به هر حال مولوی بارها و بارها اشاره دارد که ایمان و کفر بخشی اش در اختیار خداوند است و تلاش انسان گاهی به نتیجه نمی رسد و اگر لطف الهی شامل ما نباشد ؛ کفر ما از جانب او
  و ایمان مان نیز از جانب اوست . با این حال ، مولوی راه را به ما نشان داده است. شریعت منهای طریقت ، و طریقت منهای حقیقت ، توهمی است ناشی از اینکه ما فقط می خواهیم در پوسته شریعت بمانیم ؛ یعنی طریقت باشد و توجه به پنهان نباشد ! مسلم است که این راه به جایی نمی برد. آنها که می خواهند طی طریق کنند ؛ آنان شریعت را در  جلو می گذارند ؛ طریقت را انتخاب می کنند و آنگاه واسط بین مقصود می شوند.

 دیگر آنکه اغلب ما می دانیم که تمام داستان های مثنوی دارای معنا است . بعبارتی مولوی ، رمان نویس و داستان پرداز نبوده است ؛ اگرچه داستان های بسیار گفته است.
مثنوی با کتاب هزار و یک شب بسیار فاصله دارد . مولوی از داستان های مثنوی به این مقصود بهره می برده که بتوان معنا را به کام مان بریزد. در واقع از قالب داستان استفاده می کرده تا بتواند معنانی
 
مد نظر خود را به ما منتقل نماید.
ای برادر قصه چون پیمانه ای است
     
معنی اندر وی بسان دانه ای است
دانه معنی بگیرد مرد عقل
             
ننگرد پیمانه را چون گشت نقد
تو نخواندی قصه ی اهل صبا
         یا بخواندی و ندیدی جز صدا

لذا مولوی به پیمانه خیلی توجه ندارد . او در کوتاه ترین داستان هایش نیز پیامی ارزنده را منتقل می کند.


برای مشاهده عکس ها اینجا  کلیک فرمایید. 

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.