اندیشه بشر، سازنده تاریخ

بشنو از نی _ ژاله نایب الصدریان: تمامی افراد ، آراء و اندیشه ها به نوعی حاصل عقاید زمان خویش اند. تاریخ بشر و زندگی انسان چیزی جز آنچه به آن می اندیشیم و به آن اعتقاد داریم ، نیست . دکتر فریناز هوشیار ، استاد تاریخ دانشگاه نجف آباد ، در نشست 27 دی ماه انجمن مثنوی پژوهان ایران ، با ذکر این مطلب افزود : دیوان شمس ، مثنوی و آثار دیگر عرفا ، بیش از آنکه دارای جذبه و شور باشند ، حاوی اندیشه ها و عقاید مهمی هستند که در دوران خاصی که همان قرون ششم و هفتم هجری است ، شکل گرفته اند. و این شرایط زمانه است که زمینه را برای پرورش شاعر و عارف بزرگی همانند مولانا و خلق اثر بی نظیری همچون مثنوی مساعد می کند.                  

وی در ادامه با نقل تاریخ پر تنش آن دوره ناحیه بلخ به بیان دلایل مهاجرت بهاءولد و پسر دوازده ساله اش جلال الدین محمد ، از بلخ به آناتولی پرداخت. منطقه ای با عناصر نژادی گوناگون که مردمان آن زیر سایه سلاجقه رم که عاری از هر گونه تعصب مذهبی بودند ، به آزادی ها و پیشرفت های اقتصادی ، تجاری و فرهنگی دست یافته بودند. بدین سبب فرهنگی که در این ناحیه شکل گرفته با دیگر نواحی ایران متفاوت است. و اینگونه است که ما مولانا را با دو عنوان می شناسیم : جلال الدین بلخی و دیگری مولای روم . بدین سبب ملت  ها و کشور هایی از جمله ترکیه ، افغانستان ، ایران و تاجیکستان بر وی ادعاهایی دارند . گرچه شأن مولوی بالاتر و  برتر از آن است که به ملت و یا فرهنگ خاصی متعلق باشد ، بلکه وی متعلق به فرهنگ بشری است. او  نماینده افکار و عقاید زمان خویش است و توانسته مرزها را درنوردیده و در قید هیچ ملت و فرهنگ خاصی نیست.                                      

دکتر هوشیار دلیل گرایش مردم را به تصوف ، پس از حمله مغول ، آزردگی روحی آنان و نیاز به تسکینی بر دردهاشان می داند. چرا که در تصوف عدم و وجود یکی می شود و در واقع با هم مفهوم پیدا می کند. بنابراین مردمانی که همه چیزشان را از دست دادند ، با این تعبیرات آرامش می یافتند . فرد در جمع مفهوم می یابد. حلقه های سماع تشکیل می شود. حلقه های جذبه و شور ؛ و دنیا به هیچ انگاشته می شود.  بدین ترتیب خانقاه ها رونق پیدا کرده و پیران طریقت مریدان زیادی پیدا می کنند. که در این راستا طرز تفکر و شباهت های آیین بودایی با تصوف که دین مغولان تلقی می شد ، در رواج تصوف بسیار مؤثر افتاد و سبب شکل گیری فرهنگ غالب تصوف شد.

دکتر فریناز هوشیار در پایان از صوفیان بزرگی همچون منصور حلاج و بایزید بسطامی که قبل از مولوی بدین راه بوده اند، یاد کرد و خدای تصوف در جهان عرب را ابن عربی معرفی نمود و افزود: ابن عربی تصوف را به اعراب شناساند و آنچه او تمام کرد ، مولوی دیگر بار به دست گرفت و به اوج رساند. ولی مهم ترین دستاورد مولانا این است که عرفان و تصوف را وارد زبان شعر می کند.                                                                

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.